انسان به انسان

انسان به انسان - جلسه نهم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاه والسلام علی سید الانبیاء و المرسلین علی عبد الموید و الرسول مسدد، اباالقاسم مصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله اعظم فی الارضین و العن دائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین

هدیه به پیشگاه مقدس و نورانی اشرف مخلوقات رسول گرامی اسلام(ص)  شیخ الائمه مولانا جعفر بن محمد الصادق صلواتی عنایت کنید.

خدای تعالی ما را از شیعیان و  محبان و موالیان خاندان عصمت و طهارت قرار دهد ان‌شاءالله و توفیق اطاعت و پذیرش آنها و نصیب ما فرماید  .

این ایام میمون و مبارک را ،که به نام هفته وحدت هم نامیده شد ولادت پیغمبراکرم و امام صادق علیهماالسلام ،به هم شما نمازگزاران این خانه خود با عرض تبریک و تهنیت دارم.

راجع به شخصیت نورانی پیغمبر خدا و همچنین زندگی امام صادق سلام‌الله‌علیه قطعاً در این چند دقیقه‌ای که من در خدمت شما هستم ،فرصت بیان نیست . دوران زندگی امام صادق علیه‌السلام به طور خیلی مختصر، اگر عزیزان یادشان باشد سال‌های قبل تقریباً تقریباً 22 جلسه صحبت کردم که تلویزیون هم پخش کرد و شد کتاب پیشوای راستی ؛که زندگی امام صادق خیلی مختصر و گذرا مطرح شد ،دوران امام صادق یک دوران خاصی است ،مسائل فراوانی را دارد که پایه است برای فهمیدن دوران‌های بعد، بخصوص دوران حضرت امام حسن عسگری (ع) که ابتدای دوران غیبت امام زمان( عج) است که آن را اجازه بدهید به عنوان ذکر تبریک کفایت بکند و آن را ادامه ندهیم ،فقط عرض ادبی داشته باشم خدمت ساحت نبوی و نکته‌ای را عرض بکنم ،البته معمولاً این را بیان می‌کنم که برای اینکه رسول خدا را خوب بشناسیم ،خوب است به قرآن مراجعه کنیم ،قرآن کریم در معرفی رسول خدا سنگ تمام گذاشته است یعنی خود خدا ،این شخصیت بی‌نظیر عالم خلقت ،آن روح اول،صادر اول ،عقل اول را وقتی تعریف می‌کند ،ما بادقت آیات قرآن را نگاه بکنیم ،چیزهایی دستگیرمان می‌شود که در حالت عادی و همین مطالعه معمولی آن شاید به دست نیاوریم ،در قرآن کریم نام پیغمبر اکرم سه یا چهار مرتبه برده شده است  ،باهمان لفظی که وقتی بیان می‌کنیم و درود و صلوات را به ساحتش می فرستیم که سوره چهل و هفتم از قرآن کریم هم به نام نامی آن حضرت یعنی محمد (ص) است . اما این چهار جایی که نام حضرت برده شد ،فقط خبر بود ،یعنی دارد بیان می‌کند ایشان کیست و چه کار می‌کند ،اما خدا او را مورد خطاب قرار نداده است این را معمولاً من اشاره می‌کنم و تذکری است که تکرار می‌کنم ؛آنجایی که خدای تعالی می‌خواهد او را خطاب بکند ،مثل انبیای دیگر مورد خطاب قرار نمی‌دهد: یا زکریا ،یا یحیی، یا داوود، این جوری نداریم ؛قرآن کریم را ،همه جایش را ، بگردید کلمه "یا" برای رسول گرامی اسلام نیامده است ؛گفته است :یا ایها الرسول ،یا ایها المزمل،یا ایها النبی،یا ایهالمدثر،با احترام خاص او را نام برده است ؛او جایگاه ویژه و منحصر به فردی دارد وقتی می‌خواهد او را به عنوان عبد خود معرفی کند عبدالله راجع به او نمی‌گوید در حالی که همه انبیا عبدالله هستند  و بنده خداوند هستند و انسان اگر به مقام عبداللهی برسد خداوند متعال به او مقام داده است "سبحان الذی اسرا بعبده"او را بالا می‌برد  . لازم هست که بدانید در مورد حضرت عیسی که در ایام ولادت آن حضرت هستیم ،خداوند متعال او را عبدالله نامید یا پیامبران دیگر را عبدالله نامیده است ولی در مورد پیغمبر خدا عبدالله نگفت ،راجع به رسول خدا همیشه عبده گفته است "سبحان الذی اسرا بعبده"یا در نماز می گوییم "عبده و رسوله " این هو با الله خیلی فرق دارد الله اسمی است که مستجمع صفات ربوبی و ثبوتی خداوند است بهترین اسمی که برای خداوند نامیده می شود الله است جمیع کمالات است در همین کلمه الله نهفته است ،اسم خداست همانند اینکه این اسم شما را تعریف می کند و مشخصه شما است؛ الله یک اسم خاص است خدا تعالی وقتی به هو می آید  این هو  اشاره به ذات دارد به قول ما طلبه ها "هو" هویت مطلقه است."هو" بر می گردد به همان هویت خداوند(شهد الله انه لا اله الا هو )این هو از الله جایگاهش ،یعنی آن مفهومش و معنایش بالاتر است لذا هرگز در مورد رسول خدا در قرآن عبدالله نگفت ولی راجع به انبیای دیگر گفت اما به پیغمبرش ،رسول خدا می خواهد اشاره کند می گوید"عبده"واو را اشاره به ذات خودش می کند و این جایگاه ویژه رسول خدا است و ما می گوییم چون هر اسم و صفاتی از اسامی و صفات خداوند یک مظهری در عالم وجود دارد رسول خداو چه مظهری از خداوند است ؟به نظر مظهر لیس کمثله شی است مثلا بعضی ها که خیلی بخشندگی دارند به آن ها می گویند جواد ،مظهر جود خداست و آن کسی که خیلی کرم دارد می گویند مظهر کرم خداست یا فردی که با عزت است ،مظهر اسم عزیز خداست ؛اگر بخواهیم برای رسول خدا(ص)صفتی را استفاده کنیم باید بگوییم مظهر کدام صفت یا اسم خدا است؟"لیس کمثله شی" همانند او را خداوند متعال خلق نکرد و او مظهر "لم یکن له کفوا احد " است یعنی موجودی مثل او نیست . ما درایام ولادت حضرت مسیح علی نبینا وآله وعلیه السلام قرار داریم پیغمبر بزرگی بود 35 سال بود که عروج کرد و حالا با آن بیانی که ما داریم این است که برگشته است و بعد به مرگ طبیعی مرده است و الان هم زنده نیست ، اما در زمان حضرت حجت سلام‌الله‌علیه برمی‌گردد و رجعت می‌کند البته این را من باید با آیات قرآن ثابت بکنم و آن چیزی که بین علمای شیعه مشهور است و علما می‌گویند این است که حضرت به عروج رفته و به هنگام ظهور حضرت مهدی (عج) برمی‌گردد این‌ها درست است ولی یک فاصله میان عروج و برگشتن هست که به نظرم می‌رسد که از آیات قرآن این بدست می آید که از دنیا رفته است البته این‌ها مهم نیست، اما این پیغمبر صاحب شریعت است و جایگاه ویژه‌ای دارد و پیغمبر بزرگی است اهل مسیحیت برای او مطالبی را می‌گویند که اینها با ساحت مقدس انبیا جور درنمی‌آید آنها چیزهایی را قائل هستند که ما آنها را نمی‌توانیم بپذیریم تمام انبیای الهی ظلم ستیز بوده‌اند و در برابر ظلم سکوت نمی‌کردند اتفاقاً حضرت مسیح از جمله پیامبرانی است که از گهواره شروع کرد ،مبارزه را از گهواره شروع کرد و همان روزی که به دنیا آمد ، گفت :

قرآن کریم/ سوره مریم آیات 30 تا 32 : قال انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا 90 و نه در 90 پولادین‌تر یادداشت هلند

و مبارزه را از روز ولادت شروع کرد،به این شکل بود که همانند پیغمبر دوستی و رأفت و رحمت، یک سیلی بزنند و بگوید در طرف دیگر هم یک سیلی بزن ؛بعضی‌ها می‌گویند مسیح این چنین است ولی این چنین نیست ،خود ایشان مبارزه داشتند . رسول بزرگواری مثل حضرت عیسی در آیه ششم از سوره مبارکه صف (وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ) می‌گوید من رسول و فرستاده خداوند به سوی شما بنی اسرائیل هستند در حالی که تصدیق‌کنندة تورات هم هستم و آن کتابی که برای موسی علیه‌السلام بود را تصدیق می‌کنم و می‌گویم آن کتاب ، کتاب الهی است(پس من عیسی که رسول‌الله هستم هم پیامبر قبلی که موسی علیه‌السلام بود را تصدیق می کنم و اینکه کتاب او، کتاب الهی است ) اما یک مطلب دیگری را هم می‌گویم و بشارت می‌دهم به شما که بعد از من رسولی می‌آید که اسم او ‌احمد است . بعد هم که رسول خدا به همراه معجزاتش می‌آید می‌گویند او سحر کرد. پیام این سوره و آیه در کلمه "مُبَشِّرًا" است . همیشه آن کسی که بشارت می‌دهد می‌خواهد از یک چیزی که نبوده است خبر دهد،از یک چیزی بالاتر از آن چیزی که هست خبر ‌دهد و او دارد خبر می‌دهد از رسول قبلی(موسی)و کتابش می گوید من آن را دارم خبر می دهم، دارم تصدیق می کنم، می گویم بودولی می خواهم یک چیزی بگویم که نه تنها از موسی که قبلا بودبالاتر است، از خود من هم بالاتر است.چون من، آن کسی که مبشر است اگر خودش همه فضایل بعدی را داشته باشد، دیگر نمی تواند مبشر باشد، چون در بشارت همیشه تازگی هست.همیشه یک چیز نویی باید باشد، همه آن چیزی که آن پیغمبر بعدی دارد من هم داشته باشم، بگویم یک کسی می خواهد بیاید این حرف ها را بزند، خب خود تو هم داری می زنی، پس این که بشارت نیست. بشارت مربوط به جایی است که حرف نویی باشد، مطلب تازه ای باشد. لذا در این آیه دارد چند چیز را بیان می کند، می خواهم از درس اخلاقی هم که داشتیم فاصله نگیریم و او این است که دارد بیان می کند که بعد از من آن رسولی که خواهد آمد و کتاب و معجزاتی که خواهد آورد، کتاب و خود او مهیمن بر من است. یعنی سلطه و سیطره دارد، بهتر است. هم دین و شریعت او بالاتر از دین و شریعت من است، هم کتابی که او خواهد آورد بالاتر و برتراز کتاب من است. این آیه و آیات شبیه به این چند چیز را معمولا ثابت می کندختم نبوت را ثابت می کند و بالاتر بودن رسول اکرم از بقیه انبیا و اینکه سلسله و دوده واین مجموعه انبیا الهی به پیغمبر اکرم ختم می شود و یکی از آیاتی که بسیار زیبا در آن آیه هر سه کار را مطرح می کند؛ یعنی هم نام پیغمبر، هم مسوولیت  پیغمبر را بیان می کند و هم خاتمیت ایشان را مطرح می کند، آیه چهلم از سوره مبارکه احزاب است می فرماید:

ماکانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِکُم وَ لکِن رَسُولَ اللهِ و خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللهُ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیماً

در هیچ آیه ای  از آیات قرآن کریم غیر از این آیه ؛ آیه چهلم سوره احزاب هر سه چیز را در رابطه با رسول خدا در یک جا جمع کرده است. آیات دیگر متفرقات است؛ رسول الله زیاد داریم، خاتم النبیین هم یکی دو جا داریم، اما اینکه بخواهد هر سه مورد، نام و رسالت و خاتمیت پیغمبر را مطرح کند، ظرافتی است که در این آیه به کار رفته است. واین هم رزق و روزی ما برای امشب و عرض ارادت به ساحت نبوی برای این بخش

در ترجمه ، تفسیر انسان به انسان و اینکه این انسان را باید بشناسیم و انفع المعارف معرفه النفس و شناختن انسان است، مطالبی عرض شد. در تعریف انسان به انسان رسیدیم به فضایل انسان، در جلسه گذشته دو مورد از فضایل و مناقب انسان را مطرح کردیم. که به عنوان نمونه ذکر شد که تشریح این موارد جلسات متعددی را می طلبد. در این جلسه در مورد اوصافی که انسان مورد نکوهش قرار گرفته است را بیان می کنم. در جلسه قبل فضایل گفته شد این جلسه موارد نکوهش را بیان می کنم.

در بحث نکوهش از سه جهت و در سه بخش می توان بحث کرد. یک وقت اوصافی که بیان کننده طبیعت انسان است. بخش دوم اوصافی که ناشی می شوداز بهرهمندی نادرست انسان از طبیعت و بخش سوم اوصافی است که از سوء اختیار انسان به وجود می آید.

اوصاف نکوهیده انسان در قرآن بیان می شود، اوصافی که بیان کننده طبیعت انسان است. آیاتی هستند که انسان را مذمت می کند، تقبیح می کند و این آیات وقتی که تقبیح انسان را می کنند،به عناون تذکر توجه داشته باشید، تمام آیاتی که انسان را تقبیح و مذمت می کنند، ذم انسان نیست، نگویید انسان اینگونه است. مذمومیت و تقبیح خودانسانیت نیست، وجود انسان مخلوق خداست، بد نیست، خصوصا روح الهی هم در او دمیده شده است. انسان به سبب کسب صفات مورد مذمت است، که باید در ذهنمان باشد.

قرآن کریم نامه انسان شناسی است. قرآن کریم برنامه انسان سازی دارد. یک کتابنامه است برای اینکه انسان خودش را بشناسد، ورق می زند من انسان کی هستم؟ چی هستم؟ چه کاره هستم؟ چگونه ام؟ و خود این قرآن راهکار و برنامه ده برای این است که انسان چگونه مسیر طی بکند و ساخته بشود. قرآن به نقاط ضعف انسان اشاره می کند. خصوصیات و ویژگی های طبیعی او را برایش بیان می کند، که ای انسان! تو اینگونه ساخته شده ای؛ از تین، از حما مسنون، از گل ساخته شده ای، نقاط ضعف تو این است. جاهایی هم که احتمال دارد مورد نفوذ قرار بگیری و دشمن در تو نفوذ بکند این است. این راه ها را مواظبت کن.همه خصوصیات طبیعی انسان را قرآن کریم بیان می کند.

یکی از آن چیزها این است که می فرماید: انسان اصلا تو ضعیف خلق شده ای، آیه 28 از سوره مبارکه نساء: وَ خُلِقَ الانسانُ ضَعیفا. مااصلاًانسان را ضعیف خلق کردیم. هم ضعف جسمی دارد و هم ضعف روحی دارد.البته در حالت اولیه والا از نظر کمالات اینقدر رشد می کند که از ملائکه هم بالاتر می رود. اما در مرحله اول خُلِقَ الانسانُ ضَعیفا. این ضعف خلقت انسان نمونه های متعددی دارد. قرآن کریم مقاطع مختلفی را برای ضعف انسان بیان می کند، انسان باید درصد جبران نقاط ضعف خود باشد، این نقاط ضعف را باید بشناسد و از وجود خودش پاک بکند، راه از بین بردن این نقاط ضعف از درون خود، جهاد گفته می شود. مجاهده نفس می خواهد تا آن نقاط ضعف را از بین ببرد و راه کمال را طی بکند. در مقابل فشارهای بیرونی، فشارهای درونی مقاومت بکند. شما گناه را در علم خارج می بینی که به طرفت می آید باید مقاومت بکنی که این گناه از بیرون به تو فشار می آورد، زیر بار نروی. از درون وسوسه ها، خواسته هاو شهوات فشار می آورند، انسان باید مقاومت بکند. این مقاومت کردن را جهاد می گویند.

اگر انسان نسبت به ضعف هایش بی توجه باشد و به مجاهده نفس نپردازد و خودش را آزاد فرض بکند. بگوید: ما آزادیم، هرکاری که دلمان خواست بکنیم. این ضعف وجود او، او را آرام آرام به سمت اوصاف منفی می کشاندو بعد هم دچار پلیدی و آلودگی های رفتاری می شودو بعد هم ساقط می شود، ازبین می رود، هلاک می شود. هم در دنیا و هم در آخرت. کسی که مبتلا به حرص است نه دنیادارد و نه آخرت. کسی که مبتلا به غیبت است نه دنیا دارد و نه آخرت. کسی که حسد داردهم در دنیا جانش در عذاب است و هم در قیامت برای خودش آتش درست کرده است. آدم حسود تحمل دیدن نعمت هایی را که دیگران دارند، را ندارد، جانش در عذاب است، بعدهم که می میرد به خاطر آن صفتی که داشت در قیامت مورد عذاب است. در آتش می سوزد، هم دنیایش خراب است هم آخرتش خراب است. لذا باید نقاط ضعف خود را بشناسیم و در این برنامه تربیت خودمان با جهاد خودمان را پیش ببریم.

اوصافی که در قرآن کریم راجع به انسان بیان می شود و انسان را مذمت می کندبه وجود انسان و به خلقتش برنمی گردد. به آن طبیعتش برمی گردد. و این طبیعت چون از خاک آفریده شد جذب یکسری بدیها را می کند. این ها را باید انسان بشناسد و خودش را تربیت بکند. این بخش اول

شنیدم که حضرت آیت الله شجاعی مرحوم شده است. رضوان خدا بر او باد، از اولیای خدا بود. این شخصیت بزرگوار، از شخصیت های بزرگ معرفتی ما بود. کمتر هم مردم با او آشنا بودند. اهل اخلاق و اهل سیر و سلوک بود. روح مهذبی داشت و می شود گفت یکی از ستون های بود که از جامعه ما رخت بر بست. خدای تعالی امشب او را با انبیا و شهدا و به خصوص با روح مطهر نبوی و حضرت صادق سلام الله علیه محشور کند

بخش دوم: بعضی از اوصافی است که منفی است در انسان هم هست، قرآن کریم می فرماید این ها ریشه های طبیعی دارد و از انحرافات تمایلات موجود در طبیعت انسان به وجود می آید. چون ما یک طبیعت داریم و یک فطرت، همه ما اینگونه هستیم. طبیعتمان خاک است و فطرتمان الهی. این فطرت الهی : لاتبدیل لخلق الله است هرگز تغییر نمی کند، فطرت ما همیشه پاک و سالم است، فقط خاب من دساها ست، یعنی با دسیسه او را دفنش می کند، انبیای الهی می آیند این رااز زیر خاک می آورندش، خاکش را کنار می زنند، انسان می شود، انسان. سرجایش قرار می گیرد. والا آن فطرت هیچ وقت از بین نمی رود، مگر اینکه دیگر واقعا این فطرت لگدکوب بشود. تمام ویژگی هایش را انسان از بین ببرد که دیگر روی خوش هم نمی بیند؛ یعنی انسان مخلد در آتش است والا این اصل فطرت است. تمام گرفتاری ما به سبب گرایش ما به طبیعت ماست و توجه ما به آن طبیعت است در این بحث این انحراف است، تمایلاتی که خداتعالی در ما قرار داد، ما اگر اشتها نداشته باشیم، شهوت نداشته باشیم که نمی خوریم وقتی هم نخوریم، زنده نیستیم.این میلی که خدا در ما گذاشت، این میل برای حیات ماست. اگر غضب نداشته باشیم که هیچ دشمنی را از خودمان نمی توانیم دورکنیم ولو یک پشه باشد. این غضب، نیروی است که خدا در ما گذاشت برای اینکه بتوانیم خودمان را حفظ کنیم والا نمی توانستیم، دفاع کنیم، حمله کنیم به سمت دشمن. شهوت؛ غضب، اینها تمایلاتی است که ما داریم.

این تمایل وقتی منحرف شد به سمت طبیعت، به سمت خواسته های مادی، آنجاست که انسان گرفتار می شود. بعضی از این اوصاف، مستقیما براثر سوء اختیار انسان به وجود می آید. نه اینکه انسان، خدای تعالی دراو جبلی قرار داده باشد، شما چون سوء رفتار داشتید، خوب او را مدیریت نکردید. این صفت در شما به وجود آمد. یکی از آن صفات در سوره مبارکه معارج آیات 19 تا 22:

اِنَّ الاِنسانَ خُلِقَ هَلُوعاً(19)اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً(20) وَاِذا مَسَّهُ الخَیرُ مَنُوعاً(21) اِلاَّ المُصَلِّینَ(22)

ببینید اینها صفات انسانی است، این انسان را ما هلوع یعنی حریص خلق کردیم. به او شر می رسد، یک چیزی می شود، یک کسی می میرد، چکش برمی گردد. شروع می کند جزع کردن، می گوید این چه وضعی است، دنیا هم شد اینطوری، من چه گناهی کردم، من که نمازم را می خواندم. خدا چرا هرچه بدی در عالم را برای من می خواهد. شروع می کند به جزع کردن، فکر می کند دو رکعت نماز خواند باید دیگر هیچ اتفاقی برایش نیفتد. وَاِذا مَسَّهُ الخَیرُ وقتی هم به او یک پاداشی می دهند، یک پولی می دهند، یک کاری دستش هست دارد انجام می دهد منوعا منع می کند، می گوید فعلا من دو تا داماد دارم، سه تا پسر دارم، فعلا این ها را  سر و سامان بدهم. بعد دستم باز شد به دیگران هم می دهم. بعد هم که دستش باز می شود، منوع است. دیگر نمی دهد. این صفات بد را افراد دارند. اِلاَّ المُصَلِّینَ، مگر نماز خوان ها. نمازخوان ها نه نه جزوع اند، نه هلوع اند، و نه منوع. ما هم نماز خوان هستیم، پس این صفات به ما مربوط نمی شود. ما می خوانیم که یک وقت خدای نکرده مبتلا نشویم. یاد بگیریم که اینگونه نشویم. همین هلوع را امشب برایتان بگویم.

هلوع از هلع گرفته شده به معنی حرص، این حرص ذاتا بد نیست. این را به یاد داشته باشید، هلع یک صفت عالی در انسان است.عرضم این بود که انحراف مشکل ایجاد می کند ولی اصل تمایل که بد نیست هلع به معنای حرص است، ذاتا منفی نیست . می تواند در جهات مثبتی مثل علم باشد.در عمل صالح ، روی معنویت حرص داشته باشید، اینها بد نیست، خیلی هم عالی است. خیراتی که در آخرت می تواند کسب نماید با حرص دنبال نماید، بعضی دنبال می کنند تا این کمالات را بدست بیاورد. اما اگر بر اثر سوء تدبیر و پیروی نکردن از فطرت در مسیر دنیاطلبی و رفاه خواهی قدم برداشت.حرص، صفتی منفی و عقاب آور می شود.(اسراف از صفات بد است که به خاطر میل به طبیعت به وجود می آید.)

براساس آیات قرآن هلوع بودن جزو خلقت انسان است. ولی جزوع بودن و منوع بودن صفاتی است که براساس سوء تدبیر و سوء استفاده به وجود می آید. صفت نفسانی است، به دست خود انسان ایجاد می شود. لذا نمازگزاران از هلوع بودن، جزوع بودن و منوع بودن استثنا شده اند. همین وصف هلع یعنی حرص براثر سوء تدبیر به یک صفت بسیار بدی می انجامد که به آن بخل شدید می گویند. همین حرص انسان را به بخل شدید می کشاند که جزو صفات منفی و از رذایل وجودی آدمی است که مورد نکوهش هم هست. در آیه صد از سوره مبارکه اسرا ببینید، این کسی که خیلی حرص می زند مبتلا به بخل شدید می شود. دائم،جمع می کند و خرج نمی کند. جایی هم که باید بپردازد نمی پردازد.

چقدر ما آیات را بی توجه می خوانیم و می گذریم، فرمود:

قُل لَو اَنتُم تَملِکُونَ خَزائِنَ رَحمَهِ رَبِّی اِذاً لَاَمسَکتُم خَشیَهَ الاِنفاقِ و کانَ الاِنسانُ قَتُورا (100 – سوره مبارکه اسراء)

پیغمبر به آنها بگو اگر شما مالک خزائن رحمت خدا بودید، اِذاً لَاَمسَکتُم خَشیَهَ الاِنفاقِ و کانَ الاِنسانُ قَتُورا ، از ترس اینکه بی مال بشوید، خداوند همه خزائن رحمت خود را در اختیار شما داده است. می گوید باشد شاید من فردا ، بچه می خواهد به دانشگاه برود خرج دارد، حالا باشد بعداً، این بماند بعداً اگر شد، خداوند تمام آنچه را دارد به دست خودت داده، از ترس اینکه لَاَمسَکتُم ، امساک می کنی و کانَ الاِنسانُ قَتُورا، انسان خیلی خسیس است.خیلی سخت گیر است.همین طور نگه می دارد و کاری انجام نمی دهد. این اوصاف بد انسان است. ما در قرآن بسیار از این اوصاف داریم.

انسان کم ظرفیت است. خودمحور است.

فَاَمَّا الاِنسانُ اِذا مَا ابتَلاهُ رَبُّهُ فَاَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی اَکرَمَنِ(آیه 15 سوره مبارکه فجر)

این به سبب کم ظرفیتی انسان است. وقتی خدای تعالی برای انسان مقداری گرفتاری پیش می آورد. به او می گویی بنشین کمی آن طرف تر می گوید به من اهانت شد. به او می گویی بنشین اینجا. اِذا مَا ابتَلاهُ رَبُّهُ فَاَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ، فَیَقُولُ رَبِّی اَکرَمَنِ

انسان خودخواه در برابر نعمتها ، آیه 49 سوره مبارکه زمر

انسان ناامید است، آیه 49 سوره مبارکه فصلت

انسان مغرور است، آیه 50 سوره مبارکه فصلت

انسان فخور است، آیه 10 سوره مبارکه هود

انسان عجول است، آیه 11 سوره مبارکه اسراء

انسان افزون طلب است، الهاکم التکاثر

اینقدر افزون طلب است، که مال ها را جمع می کندو بعد می خواهد باهمدیگر مقایسه کند، می گوید من بیشتر از تو فلان چیز را دارم، ما دو تا خانه داریم، شما یک خانه دارید، من کتابهایم اینقدر است و ... آخر سر کم می آورد می گوید ما هشتاد تا از فامیل هایمان مرده اند قبرهایشان را می شمارد و می گوید شما چندتا مرده دارید؟ به مرده شماری می افتد. حتی زُرتُمُ المَقابِر. یعنی مقبره ها، گورهامی گوید همه خانواده ما در این دو حجره دفن شدند، سی تا اینجا سی تا اینجا شما که این را ندارید، ما داریم بدبختی انسان که به مرده شماری می افتد.

انسان مال دوست است، وتحبون المال حبا جما(آیه 20 سوره مبارکه فجر)، جمع مالا و عدده(آیه 2 سوره مبارکه همزه) بعضی اوقات دوستان در حال شمارش پول هستند می گویم جمع ملا و عدده، جمع کردی حالا داری می شماریدش. می گوید حاج آقا بالاخره باید بشمریمش، بعد می گویم شوخی می کنم، بشمر

انسان دنیا دوست است، آیه 14 از سوره مبارکه آل عمران

زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه والانعام و الحرث ذلک متاع الحیاه الدنیا و الله عنده حسن المآب

 در این آیه چهارمحبت ودوستی انسان را که انسان را ساقط می کند، بیان می کند. همین آیه هم جماد را می گوید و هم نبات را می گوید هم حیوان را می گوید، هم انسان را می گوید. می فرماید انسانها مبتلا به دوستی این چهار چیز هستند، جماد، نبات، حیوان و انسان، آن وقت ضایع می شوند واز بین می روند. این هم بخش دوم

بخش سوم: بخشی است که انسان به خاطر سوء اختیار خودش  برای خود درست کرده است و این اوصاف، اوصاف منفی دیگری است که  دراو وجود دارد. بخش سوم در جلسه بعد گفته خواهد شد.

خدای تعالی  دل ما را ظرف معارفش قرار بدهد، امشب شب بزرگی است، شب ولادت رسول مکرم اسلاماست، شنیدن مدیحه و ذکر پیغمبر وآل پیغمبر جزوعباداتی است که ما انجام می دهیم. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد